یک مرد توی خانه، یک زن انارِ دانه، دلواپسِ فراغت

یک پرده پُر بنفشه، یک پنجره نشسته، در انتظارِ ساعت

در کوچه‌ای زمستان، سردیش تو چمدان، غُر می‌زند که بَد شد

اما بهارِ خوش‌ذوق، دوان دوان پر از شوق، از نبشِ کوچه رد شد

آری بهار با ماست، لیل و نهار با ماست، خواهد گذشت غصه

خواهد پرید آخر ، در آسمانِ باور ، گنجشکِ پَر شکسته

ذاتیِ ماست مستی، با هر عَرَض که هستی، پِیک مرا پُرَش کن

قلبِ کسی که شیشه‌ست، نشکن که ریشه ریشه‌ست، این شیشه را دُرَش کن

ای تیرگی مغرور ، سرکوبِ عشق با زور، شومیِ سردِ طینت

گرمای استخوانم، آزادگیِ جانم ، نشسته در کمینت

آری بهار با ماست، لیل و نهار با ماست، خواهد گذشت غصه

خواهد پرید آخر ، در آسمانِ باور ، گنجشکِ پَر شکسته

 

ناصر تهمک»


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها